-
تنفر
سهشنبه 21 شهریورماه سال 1385 12:30
و آنگاه که صدای زوزه گرگها . عوعو سگان را خاموش میکند همان سگانی که هیچ نمیفهمند آنگاه تنفر خواهد رویید متنفر باش تا پیروز باشی
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 3 شهریورماه سال 1385 10:59
تو ای تنها ترین تنهای تنها منم تنهای تنهای غریبم
-
مستی
جمعه 13 مردادماه سال 1385 17:45
مست شد خواست که ساغر شکند عهد شکست فرق پیمانه و پیمان ز کجا داند مست
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 26 تیرماه سال 1385 11:27
می روم خسته و افسرده و زار سوی منزلگه ویرانه خویش به خدا می برم از شهر شما دل افسرده و دیوانه خویش می برم تا که در آن نقطه دور شستشویش دهم از رنگ گناه شستشویش دهم از لکه عشق زان همه خواهش بیجا و تباه می برم تا ز تو دورش سازم زتو ای چهره محال وصال می برم زنده بگورش سازم تا از این پس نکند یاد وصال شاعر : فروغ فرخ زاد
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 1 مهرماه سال 1384 17:56
آدمیان محصول عشق را تنها بعد از غیبت یار و تلخی صبر و تیرگی یآس درو خواهند کرد.
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 17 شهریورماه سال 1384 09:14
آسمان ابراش نشان یاد توست باران او آرامش دستان توست باد هر روز نامت را صدا خواهد نمود ای که با نامت فضا پر عطر و عود شاعر: خودم
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 28 مردادماه سال 1384 18:59
امروز هم مثل تمام روزهای دیگر خورشید طلوع کرد و باز هم غروب کرد . اما غروب امروز دلگیر نبود . چون امروز روز میلاد بزرگ مرد عالم بشریت امام علی (ع) بود. این میلاد باشکوه بر همگان مبارک. یا علی گفتیم و عشق آغاز شد.
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 27 مردادماه سال 1384 15:35
وا هوای بهار است و باده باده ناب به خنده خنده بنوشیم و جرعه جرعه شراب در این پیاله ندانم چه ریختی پیداست که خودش به جان هم افتاده اند آتش و آب فرشته روی من ای آفتاب صبح بهار مرا به جامی از این آب آتشین دریاب به جام هستی ما ای شراب عشق بجوش به بزم ساده ما ای چراغ ماه بتاب گل امید من امشب شکفته در بر من بیا و یک نفس ای...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 15 مردادماه سال 1384 12:07
دود و آتش بر جهان حاکم شدست فرمان عشق دادن باطل شدست تن به آتش ها زدن دیوانگیست پایداری در جهان آزادگیست شاعر: خودم
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 31 تیرماه سال 1384 11:06
سلام به همه . امروز روز تولد منه .
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 26 تیرماه سال 1384 09:18
امرو صبح مثل هر روز از خاب بیدار شدم. وقتی موبایلم زنگ خورد با خوشحالی گوشی رو برداشتم اما ای کاش این کار رو نمیکردم . خبر فوت یکی از آشناها رو بهم دادن. خیلی حالم گرفتست . از شما هم میخوام برای شادی روحش فاتحه بخونین. این منو دلگرم میکنه. ببخشید ناراحتتون کردم.
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 9 تیرماه سال 1384 10:32
شنیده بودم : عشق به شکل پرواز پرندست ... اما باید میدانستم : پرنده رفتنیست ... شاعر : خودم
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 19 خردادماه سال 1384 11:32
نبرد دلیرمردان تیم ملی و پیروزی مقابل بحرین و راه یافتن به جام جهانی را به تمامی هموطنان عزیزم تبریک میگم. شاد باشید.
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 7 خردادماه سال 1384 17:51
امشب چراغان این دلم دریای نور است امشب شتابان این دلم دنبال دور است نگویم با دلم دوری چرا بر میگزیند که یارم در دیاری دور دور است شاعر: خودم
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 5 خردادماه سال 1384 11:47
حکیمی راپرسیدند : وصال بهتر است یا فراغ؟ گفت فراغ . چون در وصال بیم هجران است ولی در فراغ امید وصال.
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 18 اردیبهشتماه سال 1384 15:16
راه ما از شما جدا شده است حر که وارونه و رها شده است از جراحت پریم یا مولا خون دل میخوریم یا مولا چه قسم ها که نا بجا خوردیم و نفهمیدیم از کجا خوردیم عشق ها عشق های پوشالی وعده ها وعده های تو خالی ناله ساز را نمیفهمیم شور آواز را نمیفهمیم آنکه پایش به جبهه جا مانده است چند سالیست بی عصا مانده است از پس انداز چند ساله...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 17 اردیبهشتماه سال 1384 14:27
اگر رویاهات شکستند و فرو ریختند بیمناک مباش بی باک چنان باش که تکه ها را در بر گیری و به دنیا لبخند بزنی چه ... رویاهایی که چنین آسمان میشکنند آسمان نیز از نو ساخته میشود شاعر: کریس جنسن
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 14 اردیبهشتماه سال 1384 12:41
با من ساده سادگی کردی که ساده نبودی حال مارهای هزار خط و خال را بنگر با من بی ریا سادگی کردی که بی ریا نبودی حال راه های پر پیچ و خم را بنگر با من عاشق سادگی کردی که عاشق نبودی حال با عروسکهایی که فقط عکس قلب را دارند شاد باش شاید... شاعر: خودم
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1384 16:10
معنی عشق را نتوان نوشت چه در دنیا چه درگاه بهشت چه روی کاغذ و روی ورق ها چه در متن و چه در حرف و سخن ها درک عشق را فهمیدن لازم است فهم دل فهم شکفتن لازم است شاعر: خودم
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1384 10:45
یکی را دیدم که یکی از پاهایش کفش نداشت. داشتم افسوس میخوردم که یکی را دیدم پا نداشت .
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 3 اردیبهشتماه سال 1384 14:13
در این دنیا که تاریکی ز هر سو امانم را بریده از فراسو چمن مرداب و گل چون خار خالی صدایم کردی از پوچی بیخیالی صدای تو طنین انداز عشق بود صدای هستی و پرواز عشق بود صدایی نرم و گیرا چون ترانه کلامی با تلالوء عاشقانه گرفتی دست خود را سوی رویم که با آن درک هستی را بجویم تو آوردی چراغی به ز خورشید که نورش را به جز عاشق...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 3 اردیبهشتماه سال 1384 13:46
معنی عشق را نتوان نوشت چه در دنیا چه درگاه بهشت چه روی کاغذ و روی ورقها چه در متن و چه در حرف و سخنها درک عشق را فهمیدن لازم است فهم دل فهم شکفتن لازم است شاعر: خودم
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1384 10:55
قبل از اینکه تو بیای آسمون رنگی نداشت بلبلا ساکت بودن صدا آهنگی نداشت اما با اومدنت آبی شد هفت آسمون پر شد از صدای ساز روح سرد خونمون شاعر : خودم
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 31 فروردینماه سال 1384 08:52
در پی آنم که گر ز دست بر آید کاری بکنم که قصه سر آید شاعر: یادم نیست
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 30 فروردینماه سال 1384 10:17
چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک شاعر:حافظ
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 30 فروردینماه سال 1384 10:13
سلام . من تو این وبلاگ شعر میزارم. اونایی که ماله خودمه آخرش مینویسم خودم و بقیه را با ذکر نام شاعر مینویسم. اگر شما هم دوست دارید شعراتونو برام بفرستید تا با نام خودتون بزارم تو وبلاگ. راستی من شاعر نیستم اگه شعرام خوب نبود ببخشید.اونا فقط حرفه دله.
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 28 فروردینماه سال 1384 13:17
زندگی به روشنی می درخشد The life is blazing bright می توانیم اینجا بنشینیم و تمام شب حرف بزنیم We could sit here and talk all night